نویسنده: سید مرتضی حسینی شاه ترابی (1)




 

چکیده

عوامل متعددی در شکوفایی تمدن اسلامی در دوران طلایی آن نقش داشته اند که جذب نخبگان علمی توسط دولت های مسلمان، از جمله آنهاست. این تحقیق می کوشد فرآیند مذکور را در دولت عباسیان بررسی کند. این دولت از مهم ترین قدرت های مسلمان و پیش گام جذب نخبگان در تاریخ اسلام به شمار می آمد. بررسی این موضوع الگوی کارآمد و مناسبی برای جوامع امروزی، به خصوص جامعه اسلامی می تواند ارائه دهد و یاری گر آنان در مسیر پیش رفت و سازندگی باشد.
عباسیان با انگیزه های مختلف سیاسی و غیر سیاسی به تکریم علم و عالمان و ایجاد مراکز علمی و پژوهشی پرداختند و بدین گونه توانستند موقعیت مناسبی را برای حضور و جذب عالمان و نخبگان علمی فراهم آورند. این اقدام آنان بر شکوفایی تمدن اسلامی تأثیر شگرفی گذاشت، به گونه ای که در مدت زمانی اندک، درخت تمدن اسلامی تنومند، سبز و شکوفا شد و ثمر بخشید.

واژه های کلیدی

عباسیان، نخبگان، تمدن اسلامی، شکوفایی، علم.

مقدمه

خورشید اسلام قریب به چهارده قرن پیش از این، از جوار خانه کعبه سربرآورد و پس از گذشت چند سده، چنان تمدنی را آفرید که تاریخ مانند آن را به خود ندیده است؛ تمدنی که ویژگی های منحصر به فرد داشت و رشد و شکوفایی سریع یکی از ویژگی هایش بود. آری، تمدن اسلامی، به سرعت شکل گرفت، انسجام یافت، دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر گذارد، به شکوفایی رسید و سرزمین های بسیاری را در سیطره خویش گرفت. به طور قطع، عوامل متعددی در این رشد و شکوفایی نقش داشته اند که جذب نخبگان علمی توسط دولت های مسلمان، یکی از آنها به شمار می آید. تأثیر این عامل در بالندگی تمدن اسلامی واقعیتی انکارناپذیر است.
تحقیق حاضر با عنایت به این واقعیت، فرآیند مذکور را در دستگاه خلافت عباسیان بررسی می کند. کشف انگیزه های دولت عباسیان از جذب نخبگان، تدابیر آنان برای این کار، سیر جذب نخبگان و تأثیر این اقدام بر شکوفایی تمدن اسلامی، در این پژوهش بررسی می شوند. اهمیت و ضرورت این پژوهش از آن روست که پاسخ به موارد مذکور الگویی کارآمد و مناسب برای جوامع امروزی، به ویژه جوامع اسلامی، به شمار می آید و آنان را در پیمودن مسیر پیش رفت و سازندگی یاری می دهد.

انگیزه های خلافت عباسیان از جذب نخبگان

نخبگان علمی هر جامعه، نیروهای کارآمد و ماهری اند که به توانایی های بالای علمی در رشته مورد نظر خویش دست یافته و دانش، تخصص، تجربه و قابلیت های بسیاری کسب کرده اند. آنان توانایی هایی دارند که جوامع انسانی و نظام های سیاسی حاکم بر آن برای رشد و تعالی خویش نیازمند بدان هستند. از همین رو، در مسیر تاریخ شکل گیری و شکوفایی تمدن اسلامی، توجه ویژه برخی از دولت مردان مسلمان، به ویژه عباسیان را به این قشر شاهد هستیم.
هر یک از آنان در این اقدام خود انگیزه ای داشتند که برخی از موارد آن عبارت ست از:

الف) انگیزه سیاسی

انگیزه سیاسی مهم ترین انگیزه ای بود که خلفای عباسی را به جذب نخبگان وادار می کرد. آنها از این تدابیر برای اهداف سیاسی متعددی سود می جستند که مهم ترین آنها عبارت بود از:

1. کسب قدرت و اقتدار سیاسی:

قدرت طلبی ویژگی بارز دولت مردان و سیاست مداران است. به همین سبب، دولت مردان عباسیان می کوشیدند قدرت خویش را افزایش دهند. از آن جایی که نیروی انسانی، به ویژه نیروی متخصص و کارآمد، یکی از ابزار قدرت است، این دولت مردان به جذب نخبگان روی آوردند.
منصور عباسی از زمره این فرمان روایان است. او برای کسب قدرت بیشتر و تثبیت پایتخت تازه تأسیس خویش چنین نمود. وی به خوبی می دانست برای ارتقای موقعیت سیاسی - اجتماعی خود و پایتختش و جلب توجه عالم اسلام، به حمایت عالمان و متفکران نیازمند است. بدین علت، جمعی از بهترین های آنان را برگزید و در جوار خویش جای داد.
یکی از شرق شناسان در این باره می گوید:
منصور بر آن بود که پایتختش چنان باشد که شهرت آن در سراسر جهان اسلام پراکنده شود و به این منظور، گروهی از دانش مندان و قُراء و وعاظ و نحویان و محدثان را از شهرهای بصره و کوفه که پیش از آن مراکز علمی جهان اسلام شده بودند، به بغداد دعوت کرد. (2)
امیران و وزیران آل بویه که خود در خدمت و بدنه خلافت عباسی بودند، نمونه دیگری اند که به تعبیر یکی از پژوهش گران غربی، «ولی نعمتان سخاوت مند دانش و مشتاق به استفاضه از فضل ملازمان خویش بودند و در راستای کسب اعتبار و مشروعیت، فرهنگ و علم را به منزله زینت و جلوه قدرت ارج می نهادند و متفکران پرفروغی را هم چون گوهرهایی بر تارک تاج خویش می نشاندند». (3)

2. رویارویی با امامان شیعی:

بی شک، خلفای عباسی از جانب امامان شیعه احساس خطر می کردند؛ چون آنها را مخالف و رقیب خود در عرصه قدرت می دیدند. بنابراین، برای رویارویی با آنان به هر ترفند ممکن متوسل می شدند. آنها قدرت سیاسی را عهده دار بودند و امامان شیعی قدرت اجتماعی داشتند این قدرت اجتماعی، تهدیدی جدی برای دستگاه خلافت عباسی بود. از این رو، متولیان حکومت می کوشیدند به هر طریق ممکن، قدرت اجتماعی و محبوبیت مردمی امامان را بکاهند.
از سویی علم خارق العاده امامان، یکی از دلایل محبوبیت و مقبولیت امامان شیعی در میان مردم بود و شیعیان به علم لدنی برای ایشان قائل بودند. با توجه به این مطلب، قدرت مندان سیاسی چنین می پنداشتند که با جذب عالمان و نخبگان علمی و دینی و ترتیب دادن مناظرات علمی و قرار دادن آنها رویارویی پیشوایان شیعه، شخصیت علمی این امامان را به بُن بست می توانند بکشانند و بدین ترتیب از قدرت اجتماعی ایشان بکاهند.
عمل کرد مأمون و نیز برخی از گفت گوهای امام رضا علیه السلام با یارانشان در زمان اقامت ایشان در توس، بازگو کننده این واقعیت است. (4)
شیخ صدوق رحمه الله در این زمینه می نویسد:
مأمون اندیش مندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار می داد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به دلیل حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود. اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمی شد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام بر ضد او اقامه می شد، ملتزم می گردید. (5)

ب) انگیزه غیر سیاسی

برخی از خلفای عباسی جدای از انگیزه های سیاسی، انگیزه های دیگری در جذب نخبگان داشتند که در عنوانی کلی از آنها به انگیزه های غیر سیاسی می توان تعبیر کرد. برخی از مصادیق آن عبارتند از:

1. میل به بقا و تن درستی:

میل به بقا و طول عمر بیشتر، میل ذاتی و درونی انسان است. خلفای عباسی نیز به سبب علایق و دل بستگی های عمیقی که به قدرت و تاج و تخت خویش داشتند، به سلامت خویش اهمیت شایانی می دادند و دوست داشتند مدت زمان بیشتری زندگی کنند. از این رو، بهترین عالمان و متخصصان هر فن، به ویژه علم پزشکی و نجوم را در خدمت خویش می گرفتند تا در فرصت لازم از تخصصشان بهره گیرند که این خود موجب می شد تا نخبگان علمی را جذب کنند.
روی آوردن هارون الرشید و بسیاری از حاکمان مسلمان دیگر به پزشکان مسلمان و غیر مسلمان از همین قبیل است. (6)

2. علم دوستی:

برخی از حکم رانان عباسی به سبب پیشینه تربیتی شان و محیط هایی که در آن رشد یافته بودند و نیز به سبب ویژگی های فکری و مذاق عقلی شان، به علم و دانش علاقه مند بودند. بدین جهت، به حمایت از عالمان و دانش مندان می پرداختند.
هارون الرشید عباسی نمونه ای از این گروه حاکمان است که به دست یحیی برمکی، تحت تأثیر پارسیان و در سرزمین آنان پرورش یافت. به همین سبب، از کودکی با علوم آشنا شد، علاقه مند گردید و به عالمان اهمیت داد. مأمون را نیز از یک نظر در زمره همین حاکمان می توان جای داد.

تدابیر عباسیان برای جذب نخبگان

فرار مغزها از یک دولت و روی آوردن آنان به دولتی دیگر، به طور قطع دلایلی دارد که تدبیر درست و شایسته دولت مقصد را مهمترین دلیل و عامل باید شمرد. تمدن اسلامی هم در دوره رشد و نوجوانی خویش، پذیرای مغزها و نخبگان متعددی بود که هر یک به شیوه ای این تمدن را به سوی شکوفایی سوق دادند و یاری گر آن بودند.
دولت عباسیان برای جذب دانش مندان علوم مختلف، تدابیر خاصی اجرا نمود که عمده آنها عبارتند از:

1. تکریم و بزرگ داشت علم و عالمان:

اهمیت دادن به عالمان و احترام به شخصیت و مقام علمی آنان، یکی از تدابیر مهم و زمینه ساز برای حضور و رشد دانشمندان در جامعه است. این امر در تمدن اسلامی به خوبی مشاهده می شود. به همین اساس، مأمون همواره می گفت:
علما از جمله بندگان خاص احدیتند که برای تکمیل مراتب فهم و ادراک انسانی فرستاده شده اند و ایشان در عالم به منزله مشعل های فروزان و رهبران افراد نوع انسانی شمرده می شوند و اگر نمی شدند آنها، هر آینه عالم به توحش اولیه خود برمی گشت. (7)
مأمون به پادشاه روم نامه نوشت و از وی خواست اجازه دهد چند نفر را به روم بفرستد تا از علوم باستانی که در خزاین آنجا بود، مواردی را برگزینند و با خود بیاورند. پادشاه، در ابتدای امر نپذیرفت ولی سرانجام قانع شد. مأمون گروهی از متخصصان علوم و کتاب شناسی را برگزید و به آنجا فرستاد. فرستادگان به روم رفتند و در بازگشت، کتاب هایی با خود آوردند که به دستور مأمون ترجمه شد. (8)
گفتنی است، برخی از عباسیان چنان به عالمان احترام می گزارند که در باور نمی گنجد. برای نمونه، بُختیشوع بن جبریل را که دانش مندی پارسی و غیر مسلمان بود، امین خود قرار داده بودند و درباره زنان، مادران و فرزندان خویش به او اعتماد می کردند. (9)
در حالات یکی از عالمان نوشته اند:
معتصم خلیفه عباسی آن قدر به او علاقه مند بود که پس از وفات او گفت: من هم به او ملحق خواهم شد، چون او حیات مرا در دست داشت و بدن مرا اداره می کرد. (10)
همین تجلیل ها و تکریم های حاکمان و دولت مردان در حق دانش مندان بود که به تدریج، طبقه متوسط و مورد احترامی را ایجاد کرد که با حمایت دربار، به مناصب عالی دست یافتند. از همین مجرا، نوعی اشرافیت علمی پیدا شد که در مقابل اشرافیت ارثی قدیم عرض اندام می کرد و در برابر اشرافیتی ایستادگی می کرد که خطری جدی برای خاندان عباسی بود. (11)

2. ایجاد مراکز علمی و امکانات پژوهش:

تأسیس مراکز علمی - پژوهشی، تأمین مقدمات و فضای علمی برای فعالیت های پژوهشی، از دیگر اقدامات برجسته سیاست مداران عباسی بود که زمینه را برای حضور دانش مندان مهیا می کرد.
تأسیس بیت الحکمه بغداد به دست مأمون که شامل یک رصدخانه و کتابخانه عمومی بود و دویست هزار دینار طلا، معادل 950 هزار دلار، هزینه در برداشت، اقدامی در این زمینه به شمار می آمد. (12) حوادث نشان داد که از تأسیس مدرسه اسکندریه در نیمه نخست قرن سوم پیش از میلاد به بعد، این مرکز مهم ترین انجمن علمی - فرهنگی به شمار می آمد. تا آن زمان کار ترجمه، آزاد بود و نظمی نداشت و افرادی یهودی و مسیحی و نو مسلمان بدان مشغول بودند. ولی ترجمه از زمان مأمون و جانشینان نزدیک وی، کار انجمنی شد که به تازگی بنیاد گرفته بود. (13)

3. تأمین اقتصادی دانش مندان:

وقتی در سال 144 قمری شهر بغداد بنا شد، خلیفه و دربارش همسایه جندی شاپور شدند. مدت مدیدی نگذشت که حقوق های گزاف درباری، پزشکان و مدرسان نسطوری را از دارالعلم جندی شاپور به بغداد کشاند. (14) برای مثال، در مورد وضعیت اقتصادی جبریل بن بختیشوع، طبیب هارون الرشید و مأمون، می نویسند:
بالغ بر 88/000/000 درهم طلا اندوخته بود. او به ازای دوبار حجامت، سالانه صد هزار درهم دریافت می کرد؛ در ضمن هر شش ماه یک بار برای مسهلی که به خلیفه می داد، معادل همین مبلغ دستمزد می گرفت. (15)
در واقع، حمایت مالی درباریان و تاجران ثروت مند باعث شد که پزشکان و اخترشناسان اسلامی بتوانند با آسایش خیال، به تجارب علمی و مشاهده گری بپردازند. (16) در همین زمینه می نویسند:
مأمون آن قدر بخشش می کرد که نزدیک بود بیت الحکمه را ورشکست کند؛ زیرا به پاداش «حنین» معادل وزن کتاب هایی که ترجمه کرده بود، طلا می داد. (17)

فرآیند جذب نخبگان در خلافت عباسیان

موقعیت اجتماعی دانشمندان در اوایل تمدن اسلامی، با موقعیت آنها در اواخر دوران کلاسیک تفاوت چندانی نداشت. اما با ظهور خلافت عباسیان، دوران کوتاهی فرا رسید (137-274 قمری) که تحت حکومت خلفایی هم چون منصور، هارون الرشید، مأمون و حتی در زمان متوکل،‌ دانشمندان به چنان درجه ای تشویق شدند که از زمان تشکیل موزه اسکندر به بعد دیده نشد. (18) آغاز این حرکت به دست منصور دوانیقی بود. او پس از عزم بنای شهر بغداد، متخصصان و مهندسان شهرسازی را احضار کرد و نقشه شهر را طراحی نمود. سپس به راه نمایی «نوبخت» که ستاره شناس زبردستی بود، سنگ شالوده شهر را بر زمین گذاشت. (19)
وی برای شهرت بخشیدن و عظمت آفرینی برای شهر تازه تأسیس خویش، دانشمندان متعددی را از مراکز علمی به بغداد فراخواند و ذیل حمایت خویش گرفت. (20) او اگر چه خساست و بخل فراوانی داشت و پاداش هایی که به مردم می داد بسیار ناچیز و از روی کراهت و سختی بود، به دانشمندان توجه خاصی داشت. وی در سال 148 قمری به عارضه شکم درد شدیدی مبتلا شد به طوری که طبیبان بغداد از مداوای آن عاجز ماندند. بنابر سفارش مشاوران «جرجیس بن بختیشوع»، رئیس دارالعلم و بیمارستان جندی شاپور، را برای معالجه منصور به بغداد دعوت کردند. جرجیس به بغداد آمد و در زمان کوتاه، اعتماد خلیفه را جلب کرد و با وجود آن که دیانت مسیحی خویش را رها نکرد، در بغداد ماندگار شد و پزشک دربار گردید. این نخستین برخورد دربار بغداد با بختیشوع بود. بدین ترتیب،‌ او بنیان گذار خاندان معروفی شد که طی شش یا هفت نسل که حدود دو قرن طول کشید، طبیب ویژه دربار بودند. (21)
منصور به ستاره شناسی و عمل به احکام ستارگان معتقد بود و بدون مشورت ستاره شناسان به کارهای مهم دست نمی زد. بر همین اساس، وی اولین خلیفه ای است که ستاره شناسان از جمله نوبخت زرتشتی را به خدمت گرفت. او علاقه وافری به اخترشناسی داشت و اخترشناسان متعددی از هند و روم به حضورش می رسیدند. مسلمانان از همان زمان به نجوم و متعلقات آن علاقه مند شدند و از ستاره شناسی نیز به هندسه متوجه گشتند. (22)
در دوره مهدی و هادی عباسی در مورد جذب نخبگان اقدام چشم گیری صورت نگرفت تا این که در سال 170 قمری هارون الرشید به قدرت رسید. او با کمک وزیر برمکی خود، به دانشمندانی که آثار علمی یونانی را مطالعه و ترجمه می کردند، کمک فراوان نمود؛ حتی جمعی را به قلمرو امپراتوری روم فرستاد تا نسخه های خطی یونانی را خریداری کنند. این اقدام سبب شد تا تألیفات گران سنگ یونانی به بغداد وارد شود. درباریان نیز به او تأسی جستند و سرمایه فراوانی در راه جمع آوری نسخه های یونانی و ترجمه آنها صرف کردند. اما بیشترین دانشی که از این طریق حاصل شد، جنبه پزشکی داشت و این امر، توجه پزشکان جندی شاپور را به خود معطوف کرد. (23)
به واسطه حمایت منصور و هارون و امثال آنها از عالمان، بغداد به تدریج به محل اجتماع و گردهم آیی فضلای عجم، یهودی، یونانی و دانش مندان کشورهای دور دست دیگر تبدیل شد. اهل هر مذهب و ملتی در بغداد گردهم آمدند و این شهر را مرکز علوم و فنون دنیا نمودند. (24)
در زمان مأمون ترجمه کتاب های فلسفی قوت گرفت که علت آن، علاقه مندی شخص مأمون به مسائل عقلی بود.
او به علم و عالمان بسیار اهمیت می داد و این احساس خویش را به شکل های گوناگون ابراز می نمود. وی در ترجمه کتاب های یونانی کوشش بسیاری کرد و ثروت انبوهی را صرف این امر نمود؛ به گونه ای که به برخی از مترجمان، در ازای وزن هر کتابی که ترجمه می کردند، طلا می داد. علاقه او بدین موضوع در حدی بود که ثروت مندان، بزرگان و داعیان دولتی را نیز ترغیب می کرد تا ارباب منطق و فلسفه را گرامی بدارند. در نتیجه، مترجمان بسیاری از عراق، شام و مشرق به بغداد آمدند. چه بسا نسطوریان، صائبه، زرتشتیان، رومیان و برهمنان هندی نیز میان آنان بودند و از زبانهای یونانی، فارسی، سریانی، هندی (سانسکریت)، نبطی، لاتین و غیره ترجمه می کردند. به دنبال آن، دانش چنان رونق گرفت که کتاب فروشی و کاغذ فروشی در بغداد افزایش یافت. انجمن های علمی و ادبی متعددی برپا شد و مردم بیش از هر کار به مباحثات علمی و مطالعه می پرداختند. (25) مأمون با سیاست و زیرکی تمام، بغداد را به مرکز علمی جهان اسلام مبدل کرد تا این که جای خود را به دیگران داد.
معتصم با روش ناشایست خویش نفرت عموم را موجب شد. پس از او واثق نیز هم چون مأمون کمابیش عالمان را گرامی می داشت. پس از وی، متوکل با سیاست های خشک و خشن خویش زوال علوم را موجب شد. به همین جهت، دانشمندان به سایر ممالک اسلامی و دولت های تازه تأسیس مسلمان مهاجرت کردند. (26)
بدین ترتیب، خلفای عباسی در دوران نهضت ترجمه، بذر علم و ادب را در بغداد افشاندند و میوه و محصول آن را به تدریج دریافت کردند. بغداد که مرکز خلافت و ثروت اسلامی بود تا مدتی مقر دانشمندان شد و گذشته از پزشکان مسیحی که در خدمت خلفا بودند و به ترجمه و طبابت اشتغال داشتند، دانشمندن مسلمان نیز در بغداد پرورش یافتند. (27)

تأثیر جذب نخبگان بر شکوفایی تمدن اسلامی

تاریخ نشان می دهد، عوامل متعددی در شکوفایی تمدن اسلامی نقش داشته اند که یکی از آنها جذب نخبگان علمی و دیگری، وام گیری از دیگر تمدن هاست. به تعبیری، تمدن اسلامی برگرده تمدن های ایران، یونان، هند و روم بنا شد و با استفاده از دست آوردهایشان و تلفیق آنها با برنامه های خویش و تطبیق با نیازها، طرح جدیدی ایجاد کرد که جهان امروز، پیش رفت و توسعه خویش را وام دار آن است.
جذب نخبگان از یک منظر، یاری گر تمدن اسلامی در وام گیری از تمدن های دیگر بود؛ زیرا از یک سو، آثار برجای مانده از تمدن های پیشین، هر کدام به زبانی غیر از زبان رسمی دنیای اسلام بود و از دیگر سو، هر یک از نخبگان و دانشمندان غیر مسلمان، نماینده یک تمدن و حامل بخشی از داشته های آن تمدن بودند. بنابراین، مسلمانان برای وام گیری از تمدن ها، به ترجمه روی آوردند که غالب مترجمان نیز غیر مسلمان بودند. بدین شیوه، وام گیری تمدن اسلامی از دیگر تمدن ها، برای حرکت به سوی شکوفایی کامل شد. یکی از خاورشناسان در این زمینه می نویسد:
فاتحین عرب در پایان فتوحات، به اندک زمانی در تمدن ترقی حاصل نمودند. لیکن این گونه تشکیلات و انتظامات کشوری و یا این قسم فنون پیچیده، مانند استخراج معادن و یا یک صنعت معماری عالی، واضح است که یک دفعه به دست نمی آید، و یا علومی مثل یک دفعه حاصل نمی شود و نیز ثابت می گردد که مسلمین تمدن هایی را که آن وقت در دنیا وجود داشت، ابقا می نمودند. آنها در علوم و فنون و انتظامات کشوری از تمدن قدیم یونان و روم اقتباس نموده، ولی آن را ترقی داده به مرتبه بلند رسانیدند.» (28)
نهضت ترجمه، با هدف وام گیری از دست آوردهای دیگر تمدن ها، از سال 133 قمری آغاز شد و حدود یک قرن ادامه یافت. مسلمانان در این مدت توانستند کتاب های اساسی و لازم در علوم را از سریانی، یونانی، پهلوی و سانسکریت به عربی درآورند و مهم ترین آثار یونانیان در ریاضیات، نجوم و طب را به عربی ترجمه کنند. (29)
نخبگان غیر مسلمان حلقه وصل اسلام به تمدن های دیگر شدند. در این میان، نسطوریان شامی که آثار یونانی را نخست به سریانی و سپس از سریانی به عربی ترجمه کردند، حلقه ارتباطی اسلام با فلسفه یونان شدند. (30)
عباسیان، خواسته یا ناخواسته، با هر انگیزه ای که بود، موقعیت مناسب و مساعدی برای حضور و جذب عالمان و نخبگان علمی توانستند فراهم آورند. این اقدام آنان بر شکوفایی تمدن اسلامی تأثیر شگرفی گذاشت، به گونه ای که در مدت زمانی اندک، درخت تمدن اسلامی تنومند شد، و به ثمر نشست.

جذب نخبگان، نیاز امروز دولت های مسلمان

امروزه پدیده فرار مغزها و مهاجرت نخبگان یکی از مشکلات اساسی کشورهای مسلمان است که به طور عموم در زمره کشورهای توسعه نیافته جای می گیرند. آنها نخبگان را با صرف مبالغ هنگفت آموزشی، تربیت می کنند که به دلیل نبود برنامه درست و هدف مند، به راحتی از دست می دهند. سالیانه تعداد چشم گیری از نخبگان علمی و فرهنگی کشورهای متعددی همچون ایران، پاکستان و امثال آنها به کشورهای توسعه یافته غربی مهاجرت می کنند.
یکی از نشریات روز شمار دولت جمهوری اسلامی ایران، در سال 1381، در مورد این مسأله نوشته است.
آمارهای غیر رسمی حاکی است که بیش از هشتاد درصد برگزیدگان المپیادهای علمی ایران طی سی سال اخیر، جذب کشورهای اخیر [توسعه یافته] شده اند. هم چنین، تعداد قابل توجهی از دانش جویان، محققان و اساتید دانشگاه ها که به عنوان ادامه تحصیل، مأموریت تحصیلی و فرصت مطالعاتی به خارج از کشور رفته اند، هنوز بازنگشته اند. خسارت حاصل از مهاجرت نخبگان، یا فرار مغزها به خارج از کشور بر 38 میلیارد دلار بالغ شده است. یک آمار غیر رسمی دیگر نیز حکایت از آن دارد که تنها از کشور ایران تعداد 105 هزار نفر با تحصیلات عالیه و با تخصص های ممتاز، به طریق قانونی و غیر قانونی به این کشور [امریکا] مهاجرت کرده اند که دست یابی به چنین نیروی کارآمدی، بر اقتصاد امریکا معادل ده میلیارد و پانصد میلیون دلار صرفه جویی هزینه های آموزشی به همراه داشته است.» (31)
آری، پدیده فرار مغزها و گریز نخبگان، معضل جدی امروز تمدن اسلامی و کشورهای مسلمان به شمار می آید که آنان را با ضعف مواجه ساخته است. عوامل متعددی در بروز این پدیده دخالت دارند که برخی از آنها عبارتند از:
- فقدان برنامه ای جامع و دقیق برای تولید فکر و اندیشه و استفاده از استعدادها؛
- ارزش قائل نشدن برای نخبگان علمی و بی توجهی به آنان؛
- فقدان امکانات، تجهیزات و بودجه های تحقیقاتی بلند مدت برای تبلور قابلیت ها؛
- فقدان رفاه اقتصادی و تسهیلات رفاهی مطلوب و درخور نخبگان؛
- فقدان فرصت های شغلی مناسب با آنان.
با توجه به آنچه ذکر شد و نیز با توجه به این مطلب که نخبگان علمی و فرهنگی هر جامعه، سرمایه های ارزش مند و کلیدی آن به شمار می آیند و چرخ پیش رفت و ترقی، با نیروی فکر و تخصص آنان می چرخد، اهمیت و ضرورت جذب نخبگان در دنیای امروز روشن می شود. بنابراین، دولتی موفق است که نه تنها نخبگان داخلی که حتی نخبگان خارجی را نیز جذب کند و به خدمت بگیرد. این امر ممکن نیست مگر با برنامه ریزی دقیق و شایسته. دولت ها و کشورهای مسلمان می توانند با آسیب شناسی این معضل و ایجاد برنامه ای مدون و کاربردی، همراه با ایجاد فرصت های شغلی مناسب برای نخبگان، قدردانی و تجلیل از آنان، تأمین اقتصادی ایشان،‌ تأسیس مراکز پژوهشی و مواردی از این قبیل، به خوبی بر مشکل مهاجرت نخبگان چیره شوند و از نیروهای توانمند خویش در جهت سازندگی و ترقی سرزمین خود بهره گیرند.

پی نوشت ها :

1. کارشناس تاریخ اسلام.
2. اولیری دلیسی، انتقال علوم یونانی به جهان عربی، ترجمه: احمد آرام، ص 233، چاپ دوم، مرکز نشر دانشگاهی، تهران: 1374 شمسی.
3. کومر جوئل. ل.، احیای فرهنگی در عهد آل بویه، ترجمه: محمد حنایی، سعید کاشانی، ص 95، چاپ اول، مرکز نشر دانشگاهی، تهران: 1375 شمسی.
4. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 1، باب 12، ص 155 و 159، دارالکتب العلمیه، بیروت؛ بی تا.
5. همان، ج 1، ص 152 به نقل از دولت عباسیان، محمد سهیل طقوش، ترجمه: حجت الله جودکی، ص 145، چاپ دوم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم: 1383.
6. علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء، به کوشش: بهین دارایی، ص 140-146، چاپ 2، دانشگاه تهران، تهران: 1371 شمسی.
7. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه: سید محمد تقی فخری داعی گیلانی، ص 213، چاپ چهارم، بنگاه مطبوعات علی اکبر اعلمی، تهران: 1334 شمسی.
8. ابن ندیم، الفهرست، تحقیق: یوسف علی طویل، صض 397، چاپ اول، دارالکتب العلمیه، بیروت: 1416 قمری.
9. همان، ص 466.
10. همان.
11. انتقال علوم یونانی به جهان عربی، ص 233.
12. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، جلد 11، ص 147، چاپ اول، نشر اقبال، تهران: 1343 شمسی.
13. فیلیپ حتی، تاریخ عرب، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ص 293، چاپ سوم، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران: 1380 شمسی.
14. انتقال علوم یونانی به جهان عربی، ص 113.
15. تاریخ تمدن، جلد 11، ص 147.
16. جان برنال، علم در تاریخ، ترجمه: حسین اسدپور پیرانفر، کامران مانی، ج 1، ص 210، چاپ دوم،‌ امیرکبیر، تهران: 1380 شمسی.
17. همان، ج 11، ص 147.
18. علم در تاریخ، ج 1، ص 210.
19. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 1، ص 66، دارالکتب علمیه، بیروت.
20. انتقال علوم یونانی به جهان عربی، ص 233.
21. همان، ص 234، تاریخ عرب، ص 391.
22. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهر کلام، ج 3، ص 208-209، مؤسسه مطبوعات امیر کبیر، تهران: 1333 شمسی.
23. انتقال علوم یونانی به جهان عربی، ص 236 و 237.
24. تمدن اسلام و عرب، ص 213.
25. تاریخ تمدن اسلام، ج 3، ص 216.
26. همان، ص 254-255.
27. همان، ص 257.
28. تمدن اسلام و عرب، ص 213.
29. تاریخ تمدن، ج 11، ص 147-148.
30. تاریخ عرب، ص 393.
31. روزنامه کیهان، 20 تیرماه 1381.

منبع : مجموعه مقالات نگاهی به تاریخ.